رویکردهای درمانی
در این قسمت با انواع رویکردهای درمانی شامل تحریک الکتریکی فراجمجمهای (TDCS) هیپنوتراپی به روش اریکسونی درمان فراتفکر مبتنی بر شبیه سازی ذهنی-مغزی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده آشنا میشوید
دلبستگی
دلبستگی، پیوند عمیق عاطفی فرد با افراد خاصی در زندگی است که از تعامل با آنها لذت میبرد و آن فرد نقش پایگاه امنیتی دارد و کودک وقتی احساس اضطراب میکند به وی پناه میبرد. رابطه مادر و کودک از قدیم کانون توجه بوده است اما به مقوله دلبستگی از جنگ جهانی دوم پرداخته شده است. بالبی متوجه شده بود که جدایی های بین مادر و کودک باعث مشکلات عاطفی در کودکان میشود و این کودکان در بزرگسالی نمیتوانند روابط سالم و عاطفی با دیگران برقرار کنند. از نظر بالبی، دلبستگی یک نیاز اولیه اما برای فروید یک نیاز ثانویه است. در رویکرد روانتحلیلگری، مادر با کودک یکی است و بعد رابطه موضوعی با مادر دارد.
از دیدگاه فروید در اینکه بین مادر و کودک پیوند عاطفی وجود دارد شکی نیست اما هنگامی که نوزاد خودش را از مادر جدا میکند، باز هم نیاز دارد که مادر در کنار او باشد و به همین خاطر مادر را تصویر و بازنمایی میسازد و از این طریق مادر را احساس میکند و برای خودش یک سمبل و نماد از مادر ترسیم میکند. وینیکات به صورت مشاهده ای این نظر را تایید میکند. فروید بر این باور است که وقتی کودک چیزی در دهانش نیست ملچ و ملوچ میکند و با این رفتار حس میکند که از سینه مادر تغذیه میشود و احساس امنیت میکند.
مراقب خوب کسی است که نیازهای کودک را به موقع و درست ارضا کند، ارتباط چشمی با او برقرار نماید و او را در آغوش بگیرد. آزمایش هارلو نشان داد که غذا برای ایجاد دلبستگی حیاتی نیست اما مهربانی، پاسخگویی و تماس چشمی برای شکلگیری دلبستگی ضروری است. همانطور که بالبی میگوید انگارهها و چهرههای دلبستگی میتواند متنوع باشند، زیرا دلبستگی مکانیزمی است که خودش را بازسازی میکند. وقتی کودک به مدرسه میرود و معلم جایگزین مادر ناایمن میشود، کودک میتواند این رابطه و این دلبستگی را بازسازی کند. مگر اینکه دو نفر که هر دو ناایمن باشند و نتوانند دلبستگی ناایمن خود را ایمن کنند.
در واقع، بسیار نادر است که در کل زندگی فرد، شخص ایمنی نباشد که دلبستگی ناایمن یک فرد دیگر را ایمن کند. خانه، مدرسه، انجمن، شبکه حمایتی… این امکان را برای فرد به وجود میآورند که چهره دلبستگی جدیدی برای خودش پیدا کند و بتواند چهره دلبستگی ایمن فرد شود. بافت مدرسه بسیار مهم است زیرا که اگر این بافت بتواند حمایت و دلبستگی خوبی ایجاد کند بچهها هم خود مختاری و شایستگی کسب میکنند و هم روابط خوبی با دیگران برقرار مینمایند، احساس تعلق و عزت نفس میکنند و فرد موفقی در محیط مدرسه میشود. دلبستگی در بزرگسالی نوعی انتخاب است که در خدمت بقای نسل است اما در کودکی ناخودآگاه است و در خدمت بقای فرد است. بنابراین، در بزرگسالی با پایگاههای حمایتی میتوان آن را انتخاب کرد.
براساس قانون پیوستگی شی، اوج دلبستگی بین ۱۸ تا ۲۴ ماهگی است که با تحول شناختی همراه است. در این دوره کودک شروع به نمادسازی و پیشبینی میکند و تفکرش را به کار میگیرد. وقتی فرد دلبستگی ایمن دارد، میتواند هیجاناتش را کنترل کند چون تحول شناختی بهتری دارد و در پی اکتشاف و یادگیری مطالب جدید است و همین امر موجب تسریع تحول مثبت جوانی فرد میشود. بالبی سه نوع دلبستگی را برای دوره کودکی در نظر میگیرد:
- ایمن
- اجتنابی و مضطرب
- دو سوگرا
اما در دوره بزرگسالی نیز سبکهای دلبستگی خاصی وجود دارد:
- خود پیرو: تجربیات اولیه دوران کودیشان را میپذیرند، اشتباهات والدین را نادیده میگیرند، دلبستگی را مثبت ارزیابی میکنند و اعتماد به نفس دارند.
- انکار کننده: افراد در مورد والدین ایدهپردازی منفی و تحقیرآمیز دارند، روابط صمیمانه ندارند و هیجانات منفیشان را ابراز نمیکنند، به دیگران اعتماد نمیکنند.
- مجذوب: در ارتباطشان انحصارگر هستند و از طرد شدن بسیار نگران هستند، احساس درماندگی و اضطراب میکنند.
- غیرمصمم: تجارب تلخ نگران کنندهای دارند و همیشه احساس گناه مضمن دارند. همچنین بسیاری از باورها و رفتارهای مذهبی نشان دهنده و تکرار شونده انگاره دلبستگی افراد است.
ایمان به خدا، بیشتر به ارتباط با خدا مهم است. ارتباط با خدا، عشق الهی و سبکهای دلبستگی و تصور از خدا میتواند مادرانه یا پدرانه باشد اما بیشتر شبیه تصور فرد به والدی است که بیشتر دوست دارد و مظهر دلبتسگیاش است. انگاره دلبستگی خداوند را میتوان به شکلهای متفاوت به شکل انگاره دلبستگی به والد خاص دید. چند شکل این دلبستگی عبارت است از:
- ایمن: خدا را صمیمی میبینم به گونهای که نسبت به نیازهایم حساس و پاسخگو است و از من مراقبت میکند.
- ناایمن: خدا علاقه کمی به من دارد و برایم اهمیت زیادی قایل نیست.
- دوسوگرا: خدا در برخی مواقع با من خوب است ولی برخی اوقات من را طرد میکند و دوستی خود را طوری نشان میدهد که برایم قابل فهم نیست.
در زمینه تغییر دین، کسانی که تغییرات ناگهانی و هیجانی در دین خودشان میدهند، دلبستگی ناایمن به خدا وجود دارد بطوری که بدون دلیل خاصی به اعتقادات خودشان شک میکنند و آنها را بیارزش میشمارند ولی اگر دلبستگی آنان ایمن باشد با تحقیق میتواند دین شان را تغییر دهند.